۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

Day19+20

 

روز 19ام

عشق اولم؟

هولی فاک چیشو بگم

نمیدونم کدومشون عشق اول من حساب میشن :/

ولی یکیشون تا ابد برای من عشق اوله

چون حسی که نسبت بهش داشتم و دارم انگار عوض نمیشه

و خب به نظر من متفاوت ترین آدم دوست داشتنی جهانه

توی چند تا پست ازش نوشتم و حتی توی یکیش عکسشو گذاشتم

 
روز 20 ام

 جوزف مورگان بازیگر اصلی سریال اورجینالز که خیلی خیلی میدوسمش

http://uupload.ir/files/wj3h_72e8ffc6d860a7259df0e74f5e0c7f27.jpgچ

 

ایتان بازیگر سریال شیملس که دوسش دارم

http://uupload.ir/files/f1t8_101-hh-ethanblogcover1-770x513.jpg

 

توماس جان هم اشاره کرده بودم بهش

http://uupload.ir/files/viat_720073c7c6483013e9afae720cff905e.jpg

 

این سه تا اصلیا بودن ولی

روی بوراک داکاک (بازیگر ترکی سریال چوکور و گلپری)
هری استایلز و لیام پین و لوییس تاملینسون (اعضای وان دایرکشن)
امینم (عشق اینجانب)
بندیکت (بازیگر شرلوک و دکتر استرنج معروف)
هم کراش دارم 😍😍😍
راستی خیلی از سلبریتی های دختر هم کراش دارم

ولی خب اونارو براتون فاکتور گرفتم

مثلا هالزی ... بکی جی ... بیبی رکسا ... آوا مکس و ...

  • Rosa Morningstar
  • Tuesday 29 Bahman 98

Day18

30 تا خیلیه ولی خب مینویسم ببینم چی یادم میاد

1- ژانر مورد علاقم توی فیلم ها کمدیه ولی اکشن و ترسناک و درام هم میبینم

علاقه زیادی هم به انیمیشن دارم (خوباش)

گاهی وقتا فانتزی و علمی تخیلی و اینا رو هم میبینم

بیشتر فیلمارو از روی امتیاز و بازیگراش انتخاب میکنم

2- از بعضی آدما بدون هیچ دلیلی خوشم نمیاد چون ذهنم میگه ازشون تا حد امکان دوری کنم

3- گل مورد علاقم کاکتوسه و لاله زرد و رز آبی

4- عاشق شکلات و قهوه و نسکافه و اینام

5- به شدت علاقه به میوه دارم مخصوصا سیب

6- پفک میخورم ولی دوست ندارم چیپس رو ترجیح میدم ولی عاشق بالشتی با مغز کاکائو ام

7- عاشق آهنگ ام و بیشتر به خواننده های آمریکایی و انگلیسی و اسپانیایی و لاتین زبان گوش میدم

8- وقتی از کسی یا چیزی ناراحت میشم فرار میکنم

9- هیچوقت نتونستم کلش آف کلنز و پی اس رو یاد بگیرم

10- توی ارائه مطالب و کنفرانس همیشه عالی عمل میکنم و واقعا عاشق این کارم

11- هیچوقت کسی سوپرایزم نکرده

12- بیبی فیسم و تو نگاه اول محاله فکر کنین که 18 سال و خورده ای سن دارم

13- توی حفظ تاریخ و شماره عملکرد ضعیفی دارم

14- اکثر غذاها رو میخورم به جز کله پاچه و اینا البته اگه مجبور نشم محاله سوسیس و کالباس بخورم

15- وقتی دلم میگیره دلم میخواد یکی برام شعر یا آهنگ بخونه نمیدونم چرا

16- گرمایی ام

17- ماه تولدم به شدت روی کسی که هستم تاثیر گذاشته

18- سعی میکنم همه چیزم مرتب و دردسترس باشه تا کوچکترین چیزارو گم نکنم

19- به شدت از اسراف کردن متنفرم و خیلی روی این مسئله حساسیت به خرج میدم

20- خوشحالی کسایی که دوستشون دارم برام به شدت اهمیت داره

و همیشه سعی میکنم یه کار متفاوت براشون انجام بدم که تا همیشه یادشون بمونه

21- مثلا اگه همه دوستام بهم بگن فرق باز بهم نمیاد ولی اون روز دلم بخواد که فرق باز کنم موهامو

هیچ اهمیتی نمیدم و کاری که دلم میخواد رو انجام میدم ... کلا نظر خودم و چیزی که دوس دارم اهمیتش بیشتره برام

22- خودم از عکسام قشنگ ترم و با دوربین سلفی قشنگ ترم تا دوربین پشت گوشی البته کلا بد عکسم

23- آدمای پرتلاش و متفکر و مهربون و کسایی که بقیه رو به محبت به همدیگه تشویق میکنن مورد علاقه هامن

24- از بچگی دلم میخواست زودتر 18 ساله بشم و برام خیلی اهمیت داشت

البته توی 18 سالگی به بلوغ عقلی رسیدم که واقعا تغییر بزرگی توی خودم حس کردم

و بنظر من قشنگ ترین دهه زندگی 30 تا 40 سالگیه

25- از آهنگای کره ای خوشم نمیاد و تنها آهنگ مورد علاقه کره ای من Hello to myself بوده

و سریال مورد علاقه کره ایم هم Dream High بودش و آهنگاشو دوس دارم

26- هنوز استعداد و علاقه ویژه خودمو پیدا نکردم

27- عاشق حس سرزندگی و شاد بودن هستم

28- از حس تنفر و افسردگی و عصبانیت و خودبرتربینی و قضاوت و غرور متنفرم

29- کسی جز اعضای خانوادم توانایی ناراحت کردن منو نداره

30- عاشق شدن و عشق و اینا حالا حالا ها توی برنامم نیست

  • Rosa Morningstar
  • Tuesday 22 Bahman 98

Day15+16+17

یکی از دلایلی که به روز 15 ام رسیدم و دیگه ادامه ندادم این بود که روز خاصی نداشتم

بنابراین چیزی هم برای نوشتن نداشتم

 

روز 16 ام

چیزهایی که دلتنگشونم

فقط گاهی دلتنگ بابابزرگم یا دوستم میشم که جاشون خالیه

گاهی ام دلتنگ وقتایی که باور داشتم آدما یجور دیگن

 

روز 17 ام

من یه خردادی ام ماه جوزا با سمبل دوپیکر با شعار من فکر میکنم

و شخصیت راوی ، فعال و پیشرو ، متفکر و ارتباط برقرار کننده

خب چیزاییو مینویسم که با شخصیت من در تضاد نیست

میگن خردادی ها حداقل دو نفر اند

بیشتر از اون چیزی که قبول کنیم به عشق نیازمندیم اما یاد گرفتیم که عشق میتونه دست و پاگیر و مزاحم باشه

اهل تنوع و غیر پایدار و عاشق کارهای فکری

کنجکاو ، پرانرژی و بی ثبات و ماجراجو و وفادار و بلندپرواز

عاشق مسافرت و سربه هوا و باسلیقه و اهل هنر

آدم شناس و عاشق شطرنج و قابل انعطاف و عاشق مردم و بی قرار

متنفر از حرافی و شوخی های بی مورد

فراموش کردن رو به طور کامل انجام میدیم

اما بذارین از چیزای بدشم بگم

هرگز کارهارو تموم نمیکنیم :/ که خب قبلا هم گفتم

از کار طولانی خسته میشیم

از آدمایی هستیم که معمولا رومون حساب نمیکنن

میل نداریم کسی از کارمون سردربیاره

گاهی بدقول میشیم

گاهی هم لجباز و اهل زخم زبون میشیم

همینا کافیه

 

پ.ن : بازیگر توی عکس یکی از کراش های اینجانبه که در حال حاضر متعهده

 

  • Rosa Morningstar
  • Monday 21 Bahman 98

تصمیم گرفت اهمیت بدهد

اولین بار بود که حس میکرد عاشق شده

شاید نشه گفت عاشق اما اولین پسری بود که دوستش داشت

میدونست پسره به اون اونقدر اهمیت نمیده

پس وقتی علاقشو ابراز کرد پسره گذاشت و رفت

گه گاهی دخترک گریه میکرد و هرازگاهی بهش فکر میکرد

 یه شکست عشقی عادی بود که پسرک بعد از چند ماه پیام داد که دوستش داره

دخترک خوشحال بود دوست داشته شدن از طرف اولین عشقش!

اما بعد از چند ماه فهمید دیگه نمیخواد باهاش حرفی بزنه

پس یک روز تصمیم گرفت بدون حرف و خداحافظی بره

نفهمید پسره چه حسی پیدا کرد و اهمیتی نداد

بعد از اون میگفت دیگه کاری با عشق نداره

تمام آشنایی های بعدیش برای سرگرمی بود

گذشت تا دوباره اون حس رو قوی تر توی خودش دید

اما نخواست مثل اولین دفعه تکرار شه پس هیچی نگفت

چند ماه گذشت و فهمید یه حس دو طرفس

این حس براش یه دنیا می ارزید

هر دقیقه بهش فکر میکرد و دنیاش تغییر کرده بود

کسی پیدا شده بود که دخترک بیشتر از خودش دوستش داشت

اما همه چی تموم شد اشتباه کرد و طرد شد

شاید این تاوان تمام قلب هایی بود که شکسته بود

شاید گریه های شبانش تقاص اشک هایی بود که باعثشون بود

ماه ها گذشت اما احساس خفگی تنهاش نذاشت

دنیاش تیره و تاریک شده بود و سخت دلتنگ بود

اون یه چیز باارزش پیدا کرد

چیزی که تمام این سالها گم کرده بود ... چیزی که تمام این مدت دنبالش میگشت

اینکه خودشو دوست داشته باشه و با خودش مهربون باشه

پس تصمیم گرفت بیشتر از هرکسی به خودش اهمیت بده

خودش رو به آغوش کشید ، دیگه ناراحت نبود

گذشته رو فراموش نکرد خاطراتشو دوست داشت

آدم های خاطراتش رو هم دوست داشت و احساس تنفری نداشت

تلخی ها رو تجربه کرد

خوشحال بود از تجربه هاش از شکستنش و از بلند شدنش

اون خانومی مستقل و قوی شده بود ... اعتماد به نفسشو پیدا کرد

زیباتر و بالغ تر شد

اون تمام این مدت باارزش ترین گنجش رو گم کرده بود ... خودش

دیگه آهنگ غمگینی نبود که پلی بشه

دیگه اشکی نبود که ریخته بشه

دیگه هیچ افکار بد و حس منفی نبود

دخترک سرشار بود از زندگی و شور و لبخند

با شادترین آهنگ ها میرقصید

دخترک عمیقا عاشق خود و دیوونگی هاش شده بود

 

پ.ن: یهو اومد تو ذهنم و نوشتمش همین

جدیدا خیلی چیزا تو سرم میاد ولی حوصله نوشتنشونو ندارم 😑

  • Rosa Morningstar
  • Sunday 20 Bahman 98

Day14

فیلمایی که از دیدنشون خسته نمیشم؟

حقیقتا هرچقدر هم یه سینمایی یا سریال رو دوست داشته باشم

بازم دلم نمیخواد دوباره ببینم و ترجیح میدم یکی جدید ببینم

شاید یکی رو حین دیدنش همراهی کنم ولی نه

البته شاید یه وقتایی هوس کنم دوباره ببینم

مثل شرلوک که تابستون سعی کردم دوباره ببینم و تا نصفش بیشتر نتونستم

یا اورجینالز که فعلا وقتشو ندارم

ولی دوست دارم تابستون سه گانه بتمن رو دوباره ببینم

از چالش خسته شدم حسش نیست دیگه :(

قبلنا خیلی مصمم بودم و هیچ کاریو نصفه ول نمیکردم

فک کنم یکی دو سالی هست که اینجوری شدم و همه رو نصفه ول میکنم

ولی باید این چالش رو تموم کنم تا به خودم کمک کنم عوض شم

  • Rosa Morningstar
  • Monday 14 Bahman 98

Day13

چیزایی که هیجان زدم میکنه

خب بدون شک تولد یا عروسی نزدیکا

شنیدن یه موسیقی با تکست جذاب یا ریتم دوست داشتنی

یه فیلم هیجانی یا یه کتاب چالش برانگیز

یه بازی هیجانی

زدن کسی که ازش بدم میاد

دیدن کسی که خیلی وقته ندیدمش و برام عزیزه

این چیزا در حدی منو هیجان زده میکنه که نمیتونم سرجام بشینم

+امروز هم تولد یکی از هم کلاسیامه که کوچه بغلیمون زندگی میکنن

ذوق دارم چون خیلی وقته تولد یا عروسی نرفتم

و اینکه همه بچه های کلاسمون دور هم جمع میشیم باز

و اینکه براش کادو یه پلاک و زنجیر نقره خوشگل گرفتیم (4 نفرمون)

اینم عکسش

 

  • Rosa Morningstar
  • Sunday 13 Bahman 98

Day12

پنج تا از چیزهایی که نعمت زندگیمون هستن

1- پدر و مادرم

2- بلندپروازیم و امیدوار بودنم

3- تجربه های زندگیم

4- عشق و نفرتی که تو زندگیم تجربه کردم

5- خلاقیتم

+ بسی سخت بود فقط دو مورد اول رو نوشتم و روی بعدیاش هی فکر میکردم

به نظرم خیلی چیزا توی زندگی نعمته

فیلمای خوبی که پیش اومده ببینیم یا موسیقی جذابی که گوش بدیم

عطر خوش بوی غذا یا گلی که تونستیم بو کنیم

راه رفتن که تونستیم باهاش قدم بزنیم یا بدویم

یا اصلا همین دیدن که میتونیم اطرافمونو ببینیم

خدایا به داده و نداده ات شکر

++ دیگه قالبمو دوس ندارم :/

ولی تا دو هفته دیگه باهاش سرمیکنم

  • Rosa Morningstar
  • Saturday 12 Bahman 98

Day11

همیشه این احساس رو داشتم که تو زندگیم چیزایی بوده

که اگه همون نقطه مسیر دیگه ای رو میرفتم زندگیم یه جور دیگه میشده

نمیدونم شاید بهتر یا شایدم بدتر

مثلا اگه چهارم ابتدایی مثل دوستام مدرسمو عوض میکردم

یا اگه ورودی نوبت اول یا دوم نمونه قبول نمیشدم

اگه با دوستم میرفتم ریاضی

اگه پارسال سه ماه نهاییو ول نمیکردم

اگه پارسال رتبه کنکورم بهتر میشد

اگه تو دبیرستانم کم کاری نمیکردم

اگه سال دهم با فلانی دوست نمیشدم

اگه سال یازدهم با فلانی ها دعوا نمیکردیم

اگه پسرعموم سه سال پیش به دنیا نمی اومد

اگه فلانی خودشو از زندگیم حذف نمیکرد

 

ولی هیچکدوم از این اگه ها نشدش و سر اون دوراهی ها

یا به انتخاب خودم یا فرضا انتخاب دیگران یا حالا قسمت ، یه جور دیگه شده

ولی من به همشون افتخار میکنم چه خوباش چه بداش

اگه این انتخابات و اتفاقات نبود من این آدمی که الان هستم نبودم

پس جای فکر کردن یا افسوس خوردن و اینا همشونو به آغوش میکشم

چون باعث شدن تجربه کسب کنم ... بزرگ بشم ... اینی بشم که الان هستم

  • Rosa Morningstar
  • Friday 11 Bahman 98

Day10

فکر میکردم امروز باید راجب چیزایی بنویسیم که بهمون حس قدرت میده

ولی انگار باید از چیزی بنویسیم که فکرمونو درگیر کرده

باید رو زبانم کار کنم داره ضعیف میشه

خب فکرم درگیر چیه ؟ هیچی

قبلا شاید یه چیزایی بود

مثل اینکه فلانی (شخص خاص) از اون حرفش منظوری داشت؟

یا فلان جا منظورش من بودم؟

یا نمیدونم چیزای دیگه که بخاطر روحیه نسبتا حساسم ممکن بودبهش فکر کنم

ولی الان ته تهش فقط به کنکورم و چندماه باقی مونده یا حتی فروردین ماه فکر کنم

شاید بخاطر قرص ها باشه

دوزش کمه و فکر نمیکردم ولی انگار داره تاثیرشو میذاره

  • Rosa Morningstar
  • Thursday 10 Bahman 98

Day9

پندهایی که با ما حرف میزنن یا احساس میکنیم که با ما حرف میزنن

نمیدونم واقعا چون برای من خیلی زیاد بوده

چیزایی که یادم اومد رو نوشتم

 

چیزی که نکشتت قوی ترت میکنه

سفر هزار فرسنگی با اولین گام آغاز میشود

تا زمانی که زنده هستید هیچ چیز غیرممکن نیست

مهم نیست چقدر از مسیر رو اشتباه اومدی همیشه میتونی دور بزنی و برگردی

از رحمت خدا نومید نشوید

پس از هر سختی آسانی ست

 

  • Rosa Morningstar
  • Wednesday 9 Bahman 98
بدلندز تشبیهی فیزیکی از ذهن منه

که به سرزمین های فرسایش یافته

و غیرقابل کشت گفته میشه
موضوعات
پیوندها