فقط آدم باشیم!

 

حملش وحشتناک است!


دیدن آدم‌هایی که سعی می کنند خودشان را زیادی خوب نشان دهند.


به نظرتان همین که فقط آدم باشیم کافی نیست؟

 

- روآن آتکینسون

  • Rosa Morningstar
  • Wednesday 20 Farvardin 99

what if

 

شاید اونقدر قوی بودم که ازش دل بکنم

ولی بدون اون ؟ ... اگه کاملا تخریب شم چی؟ :)

 

  • Rosa Morningstar
  • Monday 18 Farvardin 99

10 کاری که قبل مرگم باید انجام بدم

خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم

و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم

خب اینم لیست من

1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم

( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا ... باشه )😻💪

2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم 🏠و ماشین 🚗 داشته باشم با یه سگ 🐶یا گربه🐈 خونگی

3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشته باشم💙

4. کلی چیز هیجان انگیز تجربه کرده باشم 😱👻👽🤖

5. کتاب های زیادی خونده باشم📚

(جالبه با اینکه خیلی فیلم باز هستم دیدن فیلم و سریال های زیاد چیزی نیست که توی این لیست جا بگیره)

6. کنسرت چندتا از خواننده های مورد علاقم یا فستیوال های مورد علاقم رفته باشم🎶

7. آدمی خیر بوده باشم و در حد توانم کمک کنم🧿💫

8. تو شهر مورد علاقم نیواورلنز قدم بزنم و بعد از ایرانگردی جهانگردی کرده باشم🏙🎡🌆

9. گیتار بزنم 🎸

10. دوست هایی رو کنارم داشته باشم که برام مثل یک خانواده باشن👨‍👨‍👧‍👧👩‍👩‍👧‍👦

 

دعوت میکنم از هلن پراسپرو - حسنا - کالیستو - آندرومدا - آفتابگردون - میس رایتر - آرام - فاطمه (بلاگی از آن خود)

الهه (راسپینا) - شرلوک هلمز - امیررضا کامیار - آنشرلی - نگار (اندر احوالات نگار) - خاکستری (دنیای خاکستری)

ببخشید خسته تر از اون بودم که لینک کنم

  • Rosa Morningstar
  • Sunday 17 Farvardin 99

همیشه پا میشم

 

بعضی روزا که سرم پر میشه از کلمات درهم و برهم لپ تاپمو روشن میکنم و میام بیان

شروع میکنم به نوشتن و نمیدونم چطور وسط مسطاش رشته افکارمو از دست میدم

هرچی نوشتم رو پاک میکنم و دوباره از یه چیز دیگه مینویسم و یهو کلافه میشم و میذارم میرم

نمیدونم چرا همیشه احساس میکنم اگه چیزی قراره بنویسم باید کامل توضیح داده بشه

خب اینجوری خواننده بهتر درک میکنه ولی الان نظرم عوض شده

چون نه تنها خواننده براش مهم نیست بلکه من کاملا درهم مینویسم

خب پس به خودم گفتم اشکال نداره بنویس از هر چیز کوچیک و بزرگی که تو سرت میگذره

 


 

خب من از اون دسته آدمام که تمام دقایق و ثانیه های زندگیم عاشق قشنگی های کوچیک و بزرگ دنیام

که همیشه میخوام لبخند بزنم و شاد باشم و کارای مفید کنم و در واقع زندگی کنم

اما همونطور که میدونین یه مدت طولانی مطالعم رو خراب کردم و هروقت یه استارت دوباره زدم

دوباره برگشتم سرجای اولم (این برای یه پشت کنکوری مثل من فاجعس!)

اما میخوام همونی باشم که همیشه میگم ... همون که بعد هزار بار زمین خوردن باز هم از جاش بلند میشه

پس از صبح سعی کردم درسمو بخونم و البته تا اینجا اونجوری که میخواستم نبود ولی بهتر میشه

 


 

دو بار با بچه هامون (دوستای قدیمی) ویدیو کال کردیم توی اینستا

 

معرفی میکنم نون دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه رشت
گاف دانشجوی مهندسی شیمی اسفراین
فاف دانشجوی دبیری زیست پردیس مشهد
هاه (میدونم الفبا رو نابود کردم 😂) دانشجوی پرستاری ساری

 

 خیلی راجب دانشگاهشون و اینا حرف زدن و من حوصلم خیلی سررفت راستش یکمم دوست داشتم حرفی داشتم که بزنم

به این فکر میکردم چقدر اهداف آدما و دیدشون متفاوته

بم گفتن که دانشگا اونجوری نیست که ما فکر میکردیم و فلان

خندیدم و گفتم اع چجوریاس ( در صورتی که حدس میزدم که چی میخوان بگن) بعد از دخترا و پسرا و استادا و اینا گفتن

ولی خب من اصلا هیچوقت دید خاصی نسبت به دانشگاه نداشتم

 

مثلا میدونم از اون دسته آدما نیستم که زود بیدارشم که بخوام آرایش کنم مگه اینکه اون روز دلم آرایش بخواد

یا آدمی نیستم که رو به روی لباسام وایستم و بگم نه اینو فلان روز پوشیدم این فلانه و کلی وقت تلف کنم که چی بپوشم

یه عالمه لباس گشاد و رنگی میخرم و بسته به مودم انتخاب میکنم

جدیدنا عاشق لباس رنگی شدم و از رنگای تیره متنفر 😂😑

حتی آدمی نیستم که تو چرت و پرتای دخترا و پسرای دانشگاه خودمو دخالت بدم و اعصابمو داغون کنم

آدمی نیستم که بیشتر وقتمو به تفریح و بیرون رفتن بگذرونم نه که دلم نخواد ولی هر چیزی به اندازش خوبه

میخوام توی هیییچییی زیاده روی نکنم

همیشه آرزو داشتم بتونم با معدل خوب از دانشگاه فارغ التحصیل شم نه اونجوری که فقط پاس کرده باشم

میخوام خاطرات قشنگمو یکی یکی ثبت کنم

میدونی میخوام درست از همه سال های پیش روم استفاده کنم

یکی از آرزوهام اینه که وقتی 40 سالم شد کلی تجربه و خاطره برای تعریف کردن داشته باشم

خب نوشتن اینا الان چه فایده داره؟ نوشتم که وقتی وارد دانشگاه شدم به خودم یادآوری کنم که هدفم چیه

که بعد ها بخونم ببینم کسی که همیشه میخواستم باشم هستم یا نه؟

 


 

کمتر از دو ماه دیگه وارد 19 سالگی میشم

18 سالگیم سال خیلی جالبی برام بود و میشه گفت از نظر عقلی خیلی رشد کردم اینو واقعا حس کردم

سالی رو پشت سر گذاشتم که خیلی روزا شکستم و حسابی گریه کردم

یه شبایی خیلی ناامید شدم و از همه چی دست کشیدم

اما بعضیا کمکم کردن و با حرفاشون بهم انگیزه دادن

فهمیدم شاید حرفامون برای خودمون چیزی باشه که صرفا به زبون میاد ولی چه تاثیری روی ذهن و قلب آدما داره

پس خدایا بهم کمک کن با حرفام آدما رو به زندگی امیدوار کنم و قلب شکستشون رو اندکی التیام بدم

نذار با روح و روان کسی بازی کنم یا قلبی رو بشکنم

و کمکم کن هر وقت جا زدم روز بعد بلندشم کمک کن همیشه این دختر تخس دیوونه شاد بمونم 😁

  • Rosa Morningstar
  • Saturday 16 Farvardin 99

از هرجایی نوشت

خب اول از همه بنویسم از اینجایی که دوم عید رفتیم خونه یکی از فامیلا که توی یه شهر دیگس

قرار بود فردا برگردیم ولی چند روز بودیم

توی این چند روز حس های زیادیو تجربه کردم

مثلا برای اولین بار موهامو رنگ کردم (نه همشو قسمت هاییشو اونم رنگ آبی فیروزه ای که داره مایل میشه به سبز)

یا وقتی همه با هم زدیم بیرون تو ماشین کلی آهنگ خوندیم و رقصیدیم

یا وقتی رفتیم یه جا دور از شهر دو سه باری با تمام توانم جیغ زدم با اینکه برام سخت بود

یا وقتی رفتیم خونه بابابزرگشون فکر کردم بابا بزرگ خودمه و به زور جلو اشکمو گرفتم

و وقتی برگشتیم حسابی از دلتنگی گریه کردم

اووم دیگه از کجا بگم

خیلی دلتنگ پسرعموی کوچیکمم هنوز از بعد اون شبی که برای رای دادن رفتم ندیدمش

یه عمو بیشتر ندارم ولی انگار همونم ندارم :)

به شدت این روزا بهم ریختم شاید چون قرص اهن ندارم و این روزا زیاد میخوابم؟

شایدم بخاطر اینه که قرص فلوکسیتینم تموم شده و ندارم؟

شایدم چون این روزا بیشتر و دیوونه تر عاشق کسی هستم که دو سالع رابطمونو تموم کرده؟

شایدم چون قرنطینه بهم سخت میگذره؟

نمیدونم چه مرگمه ولی این احساساتو دوست ندارم

اینکه هربار بهش پی ام میدم روحم هزار تیکه میشه و احساس میکنم تمام غرورم خورد میشه

شایدم چون همیشه تمام تلاشمو میکنم شاد باشم و روحم افسردس دارم از دوگانگیم هزار تیکه میشم

هیچی اونجوری که میخوام پیش نمیره

درسام اونجوری که میخوام خونده بشه خونده نمیشه

نمیدونم دارم چیکار میکنم و این کلافم میکنه

کاش یکی بود منو بغل میکرد میگفت اشکال نداره که درست میشه

ذهنم شدیدا عاشق زندگیه کلی رویا پردازی میکنه کلی هدف میخواد

ولی قلبم؟ هرکیو دوست داره دوسش نداره

به هرکی اهمیت میده بهش اهمیت نمیده

مشکل من آدما نیستن مشکل خودمم که دچار دوگانگی شدم

اینقدر خیلی جاها خودم نبودم اینقدر از خودم آدمای متفاوت ساختم

الان سردرگمم که کی هستم؟ چجور ادمی ام؟

عجیبه نه؟

  • Rosa Morningstar
  • Friday 8 Farvardin 99

8 لبخند 98

با 77 امین پست وبلاگ و آخرین چالش امسال با سالی که گذشت خدافظی میکنیم

حقیقتا سال خیلی خوبی نبود ولی از سال 97 بهتر بود

تقریبا بیشتر وقتمو تو خونم پس چنین موقعیتی کم پیش میاد برام

 

1. روزی که بعد مدت ها با رل قبلیم حرف زدم خیلی خوشحال بودم

 

2. وقتی از شمال برمیگشتیم و شب آخر بود و تو حیاط مدرسه والیبال بازی میکردن

بعدش رقصیدن و لایو گرفتم خیلی خوب بود یا شهربازی که رفتیم و تو ماشین بازی گندزدم

 

3. تولد سوپرایزی مامان که البته یجورایی پیش بینی میکردیم

 

4. تولد سوپرایزی دوستم الناز و قبل ترش جمع شدنمون تو کافه و جریان ساندویچی که نمیدونستیم چجوری بخوریمش

 

5. وقتایی که how i met your mother رو میبینم

 

6. وقتایی که وانمود میکردم ناراحتم تا خودمو لوس کنم ولی تو دلم قاه قاه میخندیدم😂

 

7. شب تابستونی رو سقف خونه باغ دایی که آسمون بی نهایت قشنگ بود

 

8. وقتایی که دیوونه وار برای خودم با آهنگای مورد علاقم میرقصیدم و میخوندمشون

 

حتی مطمئن نیستم که درست انجام دادم چالش رو یا نه

مرسی از دعوت آرام عزیز و دعوت میکنم از

 

فاطمه

سولویگ

خاکستری

آفتابگردون

فاطمه حسینی

کالیستو

الهه

کژال

حسنا

نگار

فاطمه

پرتو

آندرومدا

لی لی وش

آنشرلی

پرنیان

ستوده

شرلوک هلمز

آرامش

مهناز

 

و همه دوستانی که دیگه حال نداشتم بنویسمشون

  • Rosa Morningstar
  • Thursday 29 Esfand 98

نامه ای برای نیکلاوس عزیزم

خیلی وقته نامه ای ننوشتم و هنوز به این چالش دعوت نشدم شایدم شدم و ندیدم

و چون کلا کم پیش میاد کسی منو به چالشی دعوت کنه خودم پیش قدم شدم

چالش از وبلاگ آقا گل شروع شد

 

خب حقیقتا نمیدونستم از کجا شروع کنم

اگه برای فیلاس فاگ بنویسم و با چهره عاقل اندرسفیهی نوشتمو بخونه و پارش کنه؟

یا برای جک اسپارو بنویسم و توی طلاتم دریا به دستش نرسه؟

یا جودی دمدمی عزیزم دلتنگ بچگیش بشه؟

یا اگه در دوردست ها به دست شازده کوچولو نرسه؟

یا توسط حیوونای مزرعه هایدی خورده بشه؟

اصلا دنیای کتاب هارو ولش کن

برای هوپ عزیزم مینویسم دختر قوی و جسور خودم

ولی نه اگه لا به لای غصه هاش قلبشو به درد بیارم دل خودم میشکنه

پس برای قوی ترین ، خوش قلب ترین ، جسور ترین و عزیزترینم نیکلاوس مینویسم

 

فرستنده : ایران ، فاطمه ملقب به فرشته تاریکی

گیرنده: نیواورلنز ، نیکلاوس مایکلسون

 

کلاوس عزیزم تو به من یاد دادی خانواده چقدر باارزشه

حقیقتا ذهنم خیلی سردرگمه که چی باید برات بنویسم شاید این تنها فرصت نوشتنم برای تو باشه

تنها فرصت من برای داشتن یک خدافظی درست و حسابی :(

همیشه فکر میکردم زندگی کردن برای قرن ها و به دست آوردن تجربه های زیاد خیلی جذابه

که هرکشوری بری و هر چیز هیجان انگیزی رو تجربه کنی

که با آدم های مختلف آشنا شی و با تاریخ جلو بری

میدونی منظورم همین مزایای جاودان بودنه یا حتی داشتن قدرت

خیلی از خطرات اطرافت رو به جون خریدی و باهاش مقابله کردی شاید چون عمیقا به معنی اسمت ایمان داشتی

(نیکلاوس به معنی پیروز یا رهبر پیروز)

نمیدونم شایدم خلاءی رو حس کردی و فکر کردی اینجوری اونو پرش میکنی

با اینکه تقریبا همه رو از خودت میرنجوندی ولی در نهایت پدر خارق العاده ای شدی

خوشحالم که در نهایت کنار برادرت به آرامش رسیدی

که در نهایت عشق رو به آغوش کشیدی

خوب بخوابی دوست داشتنی جانم :(

با اینکه فکر میکردم بیشتر از این حرف ها برات بنویسم تا دلتنگی این دو سه سالم رو رفع کنم

ولی کلمات و احساساتم منو یاری نکردن پس فقط میتونم بگم که خودشحالم که بخشی از خودمو توی تو میبینم

الان که بهش فکر میکنم میبینم چقدر دلتنگ مای لاو گفتنتم یا خندیدنا و چال گونت

کاش کنار هم میشستیم راجب شباهتامون حرف میزدیم از اخلاقیات بگیر تا خال رو گردنامون

شایدم یکم نقاشی میکشیدیم یا بهم پیانو زدن یاد میدادی نمیدونم

حتی نمیدونم چطوری باید حرفامو تموم کنم

امیدوارم با خوندن این کلمات لبخند روی لبت نقش بسته باشه

باعشق ، قاطمه

  • Rosa Morningstar
  • Sunday 25 Esfand 98

احوالات کرونایی

اول از همه بگم خیلی وقته از نوشتن فاصله گرفتم با اینکه بهش نیاز داشتم

دیگه چالش هم دعوت شدم این پست رو نوشتم وگرنه باز به گشادیسمم ادامه میدادم

و همگیتون رو به این چالش دعوت میکنم

 

خب از اینجا بهتون بگم که من شب و روزم رو گم کرده بودم ینی قشنگ همه چی بهم ریخته بود

دیگه تصمیم دارم از امروز درستش کنم

 

توی 3 تا لایو اینستا جوین دادم

خب من کم پیش میاد آرایش داشته باشم پس با همون چهره طبیعیم برای اولین بار تو لایو رفتم

از اونجا که دخترای پیجش خیلی حسود بودن چند تا کامنت فرستادن

خطاب به بینیم و ابروم و من برای اولین بار بود که کسی راجب چهرم نظر میداد

یه لحظه خفه شدم نمیتونستم جواب بدم که گفت خر با آرایشم چشم همه رو میگیره و دهنشونو بست

ولی من اون روز حالم خراب بود

تا اینکه یه پست گذاشتم و یه کپشن قشنگ نوشتم و حالم بهتر شد

 کپشن این بود

 

یک انسانم از نوع دختر و عیب های زیادی دارم
چشم های درشت و ابروهای کمونی ، بینی قلمی و لب های قلوه ای ندارم
خلاصه بگم به دنیا نیومدم که داف باشم
و عکس بذارم تا قربون صدقه قد و بالام یا اندامم بشین
راستشو بخواین هیچوقتم از اون آدمایی نبودم که چنین چیزیو بخوام
ترجیح میدم ازم بخاطر هوشم و شخصیتم یا سلیقه و خلاقیتم تعریف بشه
چون من به دنیا اومدم که شاد باشم
که عشق بورزم و بی تفاوت بخندم
که از قضاوتا و قضاوت کردنا دور بشم
که با زندگی در جریان باشم
شایدم بخاطر اینه که دغدغه های من فرق داره
مثلا وقتی میخوام از خونه بزنم بیرون به فکر برداشتن لوازم ارایشم و شیک و پیک کردن و ست کردن نیستم
چون باور دارم زیبایی باطنی خیلی باارزش تر از زیبایی ظاهریه
نه اشتباه نگیرینا منم آرایش کردنو دوس دارم اما برای خودم نه برای زیباتر شدن و این حرفا
مهم نیست برام که چه نظری راجبم میدین
من فرشته نیستم اما شیطان هم نیستم
هم خوبم و هم بد همونجوری که همه هستن
اما دیوونه خودم و آدمایی ام که منو بخاطر خوبیام دوستم دارن و بخاطر بدیام عاشقم شدن

 

لایو دوم سوم که با خودش بودم بهتر بود و کسی دیگه حرفی نزد حتی یکی از طبیعی بودنم خوشش اومد

دیروز هم لایو سومی بود که جوین دادم باهاشون گمونم شایدم چهارمی یادم نیس

 

اینکه دیروز باعث شدم حال بد یکی بهتر بشه

 

رفت و آمدا کمتر شده خداروشکر ولی خب چون شهر ما کوچیکه و هنوز کرونا نیستش

یکم رفت و آمد هست کممممم ها ولی خب ما جایی نمیریم بیشتر میان

 

دیگه اینکه به مقدار زیادی شاهد بحث بابا و داداشمم سر اینکه چرا درس نمیخونه

خیلییی خیلیی زیاد بازی میکنه اخه

 

فیلم و سریال زیادی دانلود کردم که نه حوصله زیرنویس زدنشونو دارم نه مرتب کردنشون

 

تو خونه ما سعی میکنیم اخبار کرونا رو تکی بخونیم و برای هم نخونیم

 

بابا دائم خونه رو ضد عفونی میکنه

 

دیگه نمیدونم چی بگم همینا کافیه

 

 

  • Rosa Morningstar
  • Friday 23 Esfand 98

25+26+27+28+29+30

روز 25 ام

در مورد یه کلمه فکر کن و تو گوگل سرچش کن و راجب یازدهمین عکس بنویس

خب من به طبیعت گردی فکر کردم

http://uupload.ir/files/orqt_index.jpg

تصویر یازدهم کوچیک بود به من چع :/

خب راجبش بگم که کلی آرامش توش حس میکنم

به شدت منتظرم که کنکورم تموم شه و کرونا هم از بین بره

تا من یه سفر چند روزه برم طبیعت گردی

دوست دارم این اولین تجربه تنهاییم باشه و میخوام کلی ازش لذت ببرم

خداکنه بشه برم :(

 

روز 26 ام

در مورد بخشی از زندگیم که دوست دارم بهترش کنم بنویسم

خب من یه مقدار مودی ام

ینی یه روز خیلی پر تلاشم یه روز حسابی عقب میکشم

دوست دارم برگردم به حالت تعادلم ینی چیزی که بودم

همون آدم پرتلاش و لجباز

و اینکه دوست دارم بیشتر از زندگی لذت ببرم و شادتر باشم

 

روز 27 ام
راجب چیزی که این روزا حسابی دهنشو سرویس کردم!

فک کنم منظورش چیزیه که توش زیاده روی شده یا ترکوندیم دیگ

هشتک خواب! ترکوندم ینی اینقد که خوابیدم این روزا

البته دارم روش کار میکنم برای همین توی 27 ساعت اخیر 3 ساعت خوابیدم

یکی دیگه هم اینکه به شدت این روزها بی اشتهام و کم غذا میخورم

هروقت بیکار میشم با اعتماد به نفس کامل میزنم زیر آواز

و جالبه اکثرا هم فیزیکال دوآ لیپا رو میخونم پس میشه گف شور اینو هم در آوردم

دیگه چیزی یادم نیست

 

روز 28 ام

5 تا چیزی که باعث میشه بلند بخندم

1- وقتی شوخی یکیو مسخره میکنم و از بی مزه بودنش میخندم! گمونم

2- وقتی یه چیزی اتفاق میفته که فقط من و داداشم ازش سر در میاریم و باهم میخندیم

3- بچه هایی که حرفای بامزه میزنن

4- سوتی خودم یا یکی دیگ البته در صورتی که بدونم ناراحت نمیشن

5- جوکا یا قسمتای باحال فیلم یا سریال

 

روز 29 ام

اهدافم برای 30 روز بعدی؟

خب من اهدافمو برای فروردین ماه میگم

میخوام یه ماه فوق العاده داشته باشم

به جز روزی یه قسمت از سریال HIMYM هیچ فیلم یا سریالی نبینم

ساعت مطالعم رو به چیزی که میخوام برسونم و همچنین ترازامو

دیگه اینکه خوابم تحت کنترلم در بیاد

دیگه به مشاورم دروغ نگم!

 

روز 30 ام

بالا و پایینای ماه؟

چالش دو ماه برای من طول کشید اینقد که تنبلی کردم تو گذاشتنش

یه جورایی یک چهارم این دو ماه پستی بلندی داش بقیش عادی بود و تنبلی من

 

آخیش راحت شدم تموم شد 😑

  • Rosa Morningstar
  • Friday 23 Esfand 98

Day21+22+23+24

 

 

روز 21 ام

3 درسی که میخوام بچه هام ازم یاد بگیرن

1- از زندگی لذت ببرن

2- بهترین خودشون باشن

3- دنیا رو به یه جای بهتر تبدیل کنن

البته تو مورد سومیه حرف زیادیه ها یعنی دل نشکنن ... قضاوت نکنن ... مفید باشن و...

 

روز 22 ام

از اونجایی که موزیکای لپ تاپم فایل بندی شدس

و رو شافل زدنش باعث میشه همه اهنگ ها متعلق به یک خواننده باشه

یا اینکه گوشی ساده ای که دارم آهنگی نداره

سو پلی اسپاتیفای اند پوت آن د شافل

1- Coming down - Halsey

2- Youngblood - 5SOS

3- Pale Blue Eyes - The Velvet underground

4- Shrike - Hozier

5- Demons - Imagine Dragons

7- What Am I - Why Don't We

8- Lush Life - Zara Larsson

9- If Onley - Dove Cameron

10- Starving - Hailee Steinfeld

 

روز 23 ام

سه ماه اول نبودنت بهم خیلی سخت گذشت و من هر روز با خودم حرف میزدم

دقیقا همونجوری که با تو حرف میزدم

هنوز صدات تو سرم بود و هیچی برام تغییر نکرده بود

هر روز برات مینوشتم تا شاید آروم شم

میدونی زندگی تو اون 3 4 ماه برام خیلی بی معنی شده بود

هنوز بعد از گذشت 2 سال نمیتونم برگردم و نوشته هامو بخونم

چون بیشتر خورد میشم و بیشتر میفهمم چقدر ضعیف بودم

بعد از گذشت ماه های کذایی روند تغییر رو پیش گرفتم

آدم قوی ای شدم و به شدت خودمو دوست داشتم

اونجا بود که همش میخواستم بیام ازت تشکر کنم که رفتی

و با رفتنت باعث شدی به این نقطه از زندگیم برسم

ولی عزیزدلم چند ماهیه که فهمیدم تو زندگیم کسیو مثل تو دوست نداشتم

که تو عجیب ترین ادم زندگی من هستی

گاهی باعث میشی بفهمم چقدر عشق از نظر تو مزخرفه

که باور کنم حسی بهم نداری و من احمقم

و گاهی باعث میشی باور کنم که هنوز بین ما یه کشش عمیق وجود داره

که انگار بعد 2 سال همه چیز درست میشه

که من تو زندگیت یه استثنا هستم

این نامه من برای توعه

البته یه نامه نیست یه خواهشه

لطفا بیشتر از این با قلبم بازی نکن یا ازش محافظت کن یا رهاش کن

دیگه بیشتر از این نمیتونه تو جنگ با عقلم جون سالم به در ببره

 

روز 24 ام

آدما تغییر میکنن

باید یاد بگیری قوی باشی و خودتو دوست داشته باشی

از زندگی لذت ببر و غصه نخور

  • Rosa Morningstar
  • Tuesday 13 Esfand 98
بدلندز تشبیهی فیزیکی از ذهن منه

که به سرزمین های فرسایش یافته

و غیرقابل کشت گفته میشه
موضوعات
پیوندها